- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
قدح پُر باده کن ساقی، که آمد موکب جانان نسیمی با صفا آید به سوی دشت و کوهساران بهاران میرسد از راه و لبها میشود خندان خزان بگذشت و پیدا شد بهار دلکش و شادان به این شکرانه پُر کن از می وحدت تو جام ما ببر در کوی یار امشب از این شادی پیام ما نوای نغـمۀ بلبـل طـنین انداز شد اکنون صدای نمنم باران که همآواز شد اکنون هزاران غنچه در باغ و گلستان باز شد اکنون دل ما را نگر با شادمانی ساز شد اکنون دل از شوق و شعف پر شد که یار نازنین آمد ببین در خانۀ هادی نگاری مهجبین آمد مبارک باد خورشیدی منور زادی ای جَدِّه برای عالم و آدم تو سرور زادی ای جَدِّه ز هر نیکو در این عالم نکوتر زادی ای جَدِّه برای یاری قرآن تو یاور زادی ای جَدِّه مبارک باشدت ای جَدِّه خود نیکو پسر زادی پدر از بهر مهدی، حجت ثانی عشر زادی نگاران بهشتی را نگاری گلعذار است این گلستان امامت را بهاران در بهار است این به جمع خیل مشتاقانِ عالم اعتبار است این به مُلکِ جان عالم سروری با اقتدار است این به عالم مژده ده ای جان امام عسکری آمد همان نوری که دارد بر دو عالم برتری آمد امام عـسکـری نـور دل ابن الرضا آمد بهـین اسـتاد دانـشگـاه ایـمان و وفـا آمد مفـسـر بهـر قـرآن، هادی دین خـدا آمد نـگـهـدارنـدۀ احـکـام قـرآن از سما آمـد برای حضرت هادی چنین روزی پسر آمد بـرای کـل ابـنـاء بـشـر نیـکـو پـدر آمد گلستان حقیقت را بهین ریحـانه پیدا شد به مُلک معرفت نیکوترین جانانه پیدا شد به دریای شرافت گوهری یکدانه پیدا شد که شمع آفرینش را ز جان پروانه پیدا شد بود در چهرهاش سیمای جد اطهرش پیدا که در زهد و ورع سیمای جَدِّه مادرش پیدا به دنیا مظـهـر نـور خـدای لایـزال آمد گلی از بوسـتان کـردگار ذوالجـلال آمد به مجد و اعتدال و علم آن نیکو خصال آمد به مهر و حلم و عشق و معرفت آن بیمثال آمد به دنیا آمد آن نوری که بخشد نور عالم را که فرزندش رها سازد ز دست ظلم آدم را مبارک باد یا مهدی؛ تو را میلاد بابایت درین روز مبارک میزنم صد بوسه بر پایت الهـی بـشنـوم تا زنـدهام با گـوش آوایت کنار خانۀ کعـبه انا المهـدی ز لبهایت بگیر از لطف دستم را اسیر و بینوایم من هزاران شکر بر این خاندان عمری گدایم من
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
جـبریل چو بـلـبـلی ترنم کرده است گوئی که زشوق دست و پا گم کرده است می گـفـت کـه در بـاغ امـام هــادی بر غنچۀ خود گلی تبسم کرده است ************** گـفـتـند شـکـوه حـیـدری را نـگـرید آئـیـنـۀ حـسـن و دلـبـری را نـگـرید گفتم که شکـوه در کـدام آیـنه است؟ گـفـتـنـد امـام عـسکـری را نـگـرید ************** از مـقـدم تو شـاد دل مـا هـمه است از حسن جمالت همه جا زمزمه است فــرزنـد دهـــم امـامـی و در جـنّـت خشـنود ز یمن مقـدمت فاطمه است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
مدیـنه بـاز پُـر از آیـههای نـورانیست حریم وحی، ز انوار حق چراغانیست بلور نور به سقـف فلک مگـر بـسـتند؟ که این فضای مقدس همیشه نورانیست نـسـیـمِ بـال مـلائـک نـویـد مـیبـخـشـد که فصل رویش گل، لحظههای روحانیست گلی به گلشن سرسبز وحی روئـیدهست که کار پـیک امین خـدا گلافـشانیست به آیـه آیـۀ رویـش فـروغ تـوحـید است به جلوه جلـوۀ او جلـوههای قـرآنیست جـلال و مـنـزلت اوست حـیـدری، امـا شکـوه فـاطـمی او شکـوه رحـمانیست هر آن کسی که نصبیی نبرد از مهرش به روز حشر نصیب دلش پشیمانیست فـروغ دیـدۀ ایـن آفـتـاب هـسـتـیبـخـش شهـاب شبشکـنِ آسـمـانِ ظلـمانـیست بخوان دعای فرج را ظهور نزدیک است گمان مدار که غیبت همیشه طولانیست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
بـاز شد پـنجـرهای سمتِ نسیمِ ملکـوت نـور تابید در آئـیـنۀ صبح از جـبروت تـشـنۀ بـوی نـفـسهای بـهـارش بـودیم از همان روزِ ازل مستِ نگارش بودیم چه حضوری که از او عشق بشارت میداد چه طلوعی که خدا مُهرِ شهادت میداد نفسش عطرِ سلام و صلوات آورده است آسمان را قدمش آبِ حیات آورده است عطر سیبیست که از گلشنِ عرش آمده است شاخِ طوباست و بر زینتِ فرش آمده است هر طرف جلوۀ خورشید جمالش پیداست حَسَن و نورِ حقیقـت ز کمالش پیداست مـژده مـژده حــســنِ دومِ زهـــرا آمــد سـیـزده صـورتِ اعـجـاز تـمـاشـا آمـد نور افـشانیِ عالم همه از جلـوۀ اوست آخرین حجتِ حق از ثمر و میوۀ اوست پـدرش آیــنـۀ مـکـتـبِ صــادق بــاشـد پـسـرش چـشـمـۀ قـرآنِ حـقـایـق بـاشد از دمِ سـوسنِ او بـوی چـمـن میروید صبح از جامِ لبش حُسنِ حَسَن میبوید جـلـوۀ روشنِ او جـلـوۀ ایـثـارِ خداست دامنش سبزتـرین دامنِ گـلزارِ خداست به قـدمهـاش چـو داود گـلآرایـی کـرد از دَمش حضرتِ یعقوب دلآرایی کرد بـر لـبـش سـورۀ تـوحـیـد تـلاوت دارد دامـنـش دولـتِ مـسـعـود امــانـت دارد شده آن بزم نـشـینِ دمِ او چون عـیـسی شده پروانۀ شمعـش به دو عالم موسی حَسَن آئینۀ حُسنش به خدا اعجاز است ز نسیمش همه درهای اجابت باز است نور تابید و جهان غرقِ تبسّم شده است کهکشان در نفسش ذره شد و گم شده است یازده بار زمین سر به خضوع آمده است از دمِ اوست که خورشید طلوع آمده است یازده بار خـدا صورتِ احمد چو کشید بینِ آن صورتِ زیبا رخ زیبای تو دید یازده پنجـره وا شد به سوی دولتِ یار آخرین پنجره مانده است به دستانِ بهار شأنت این بس پسرت حضرت مهدی باشد بعدِ حـق عـالـمِ مـا را مـتـصـدّی باشد!
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
ای حُـسـن بیهـمـتا دچـار عـزّتم کن با لطـفِ بـیانـدازهات بـد عـادتـم کن با این بـدِ بیآبـرو هم، هـمنـشـین شو همصحبتم باش و به دور از غربتم کن فـرزنـدِ هـادیَ الاُمـم؛ بـابـایِ مـهـدی در مـیـهـمـانـیِ هـدایـت دعـوتـم کـن آخر زمان است و زمام از دست رفته دور از بـلایـایـم کـن و با غـیرتم کن بـگـذار در دسـتـم بـراتِ ســامـرا را کـنـج حـرم فکری برای حـاجـتم کن مثل هـمـیـشه بعـدِ یک پـابـوسیِ ناب با دستِ پُر رد کرده؛ از غم راحتم کن عمری به من لطف خودت را گوشزد کن اصلا بـیـا یکریـز غـرقِ مـنّـّتـم کن انگـورهای بـاغ تو جـنّت نشان است یک دانهاش را مرحمت کن رحمتم کن از گوشـۀ چـشـمت شبِ مـیـلادت آقا عیدانه یک خوشه عنایت قسمتم کن!
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
در شـب مـــیــلاد تــو دارایــیام گـشـته ایـنکـه مثل تو زهـراییام از گـدایـیهـای پـیـش اهـل بـیـت افـتـخــارم ایـنـکـه ســامــرّایـیام در گـدایـیِ مـن و اسـم شـمـاسـت عــلــتــی دارد اگـــر آقـــایـــیام در حـرم دیـدم شده خـیلی شلـوغ پـیـش تــنـهـایـی تــو تـنـهــایـیام قـسـمـتـم کـن بـازهم کـاری کـنـم دارد از کـف مـیرود کـارایـیام بسکه گـرم از لحـظـۀ وصل توأم سرد خـواهـد شد کـنارت چاییام قسمت عالم دو تا شـش گوشه شد من در این تکرار، پـائـینْ پاییام بـا تـمـام خـویـش ســویـت آمــدم چـون فـروش عـید اسـتـثـنـایـیام سـیـرتی درشـأن درگـاهـت نـشـد چون گرفتم صورت از داراییام
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
جهان به کام غـلام امام عسکری است که شاه میشود آنکه غلام عسکری است بـرای بـار دهـم مــرتـضـی نـمــا آمــد نمای عرش، مزین بنام عسکری است زمین اگر پس از این رنگ و روی دیگر یافت ز روشـنـایـی مـاه تـمام عسکری است شـراب نـاب چـکـیـد از لب گـدا ایـنجـا اگر فـرشـته هوایی جام عسکری است رسـیده کـعـبه برای طـواف قـبـلـه نـما که قبله حاجی بیت الحرام عسکری است حلال زاده کشیده است به عمو این بار کـرامت حـسنی در امام عسکری است کـبـوتـران مـدافـع اســیـر سـامــرهانــد که این ز خاصیت جذب بام عسکری است کـریـم کار ندارد که کـیـست سـائـل او نگاه خاص ز الطاف عام عسکری است گـدای سـامـرهایـم و نـمـیرویـم از رو همیشه روی گدا از مرام عسکری است برای مهـدیاش انـگـار یـار میطـلـبـد "هرآنکه کرد اطاعت"، غلام عسکری است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
قـیـام کـن! کـه جـلـودار رهـبــری آمـد کـسی که دل بـرد از ما به دلـبـری آمد به حُسن طـلـعـت او مـاه، مـشتری آمد دلـیـل و مـعـدلـت و دادگـسـتــری آمــد کـمال و معـرفت و جود، عـسكرى آمد به پـیـروان ظـفـرمـنـد راه او، صلوات بر او سـلام که شـایـسـتۀ سلام است او که از سـلالۀ ابن الرضا به نام است او که هاشمی نسب و فاطمی مرام است او کـه یـادگـار بـرومـنـد ده امـام اسـت او به شهر سامره مصداق فیض عام است او به نور و جلوۀ رخسار ماه او، صلوات جمـال گـلـشن تـوحـیـد را تـبـسم اوست مسـیح عـترت اطهـار را تجـسم اوست کـلـیم با شجـر طـور در تکـلـم، اوست که دومین حسن، ابن الرضای سوم اوست ز حادثات جهان، جانپـناه مردم اوست به هر که راه برد در پـناه او، صلوات خدای خوانده به حُسن جمال خود، حَسنش ستارۀ سحـری، خـوشهچـين انجـمـنـش شـفـای دیـدۀ یـعـقـوب، بوی پـیـرهـنش که دیده ماه فلک، گل بریزد از دهنش؟ شمـیم وحی خـدا میتـراود از سخـنـش به عطر و رایحۀ دلبخواه او، صلوات ستارگان همه شب شمع محـفلش هستند فرشتـگـان به ادب در مـقـابـلش هـستند مـوالـیـان خـداجـوی سـائـلـش هـسـتـنـد معـاشـران همه محو فـضـائـلش هستـند به آیـه آیـۀ قـرآن که در دلش هـسـتـنـد شدهست سـورۀ قـرآن گواه او، صلوات نـگـاه او، به گـل تـازه چـیـده مـیمـانـد شـمـیم او، به گـلاب چـکـیده مـیمـانـد لبـش، به غـنچـۀ شـبـنـم نـدیـده میماند قـدش، به سـرو ز نـور آفـریده میماند دلش به پـاکی صبـح و سپـیـده میمـاند به سجدۀ سحـر و صبحگـاه او صلوات امام گفت که یکرنگ باش و یکرو باش برای سنـجـش اعـمال خود ترازو باش برای خدمت و ایثار دست و بازو باش مباش در پی شهرت ولی خـداجـو باش هـمیـشـه یـاد خــدا و عـنـایـت او بـاش به اوج و منـزلت دیـدگـاه او، صلـوات کسی که مهر و محبت مرام مهدی اوست کسی که قسط و عدالت پیام مهدی اوست کسی که فتح و ظفر در قیام مهدی اوست کسی که ختم امامت به نام مهدی اوست سلامت دو جهان، در سلام مهدی اوست به جـذبـههای بـدیـع نـگـاه او، صلوات
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام
عـبـدالـعـظـیم مـثـل کـریم مـدینهای تـو وارث کـریـم عـظـیـم مـدیـنهای طـوبـای قـد کـشـیده نـسـیم مدینهای تو دلـگـشای شـهـر قـدیـم مـدیـنهای ری کـربـلا شده ز قـدوم مـبـارکـت سـرشـار عـلم شد ز عـلوم مبارکت تـا نـام تـو ز عـالـم بـالا شـنـیـدهانـد خیل ملک بخاطر تو صف کشیدهاند در آسمان به عشق حریمت پریدهاند بهـر تو در زمـیـن مـدینه رسیـدهاند گـفـتـند کـریم آمده سـائل خـبر کـنید باید به شهر عشق از اینجا گذر کنید مـاهی ز آسـمـان ولایت دمـیده شده عالم به پیش قامت سروش خمیده شد نقشی به نور بر همه عالم کشیده شد عبد خـدا به کنگـرۀ عـرش دیده شد تا ذکر تهنیت به لب خویش راندهاند عبدالعـظـیم نام گـرامـیش خواندهاند از نـسل فـاتـح جـمـل آمد کـریم شد از سوی حق رسیده و عبدالعظیم شد از جانب بهـشـت وزیـد و نـسیم شد از عشق روی او دل عاشق دو نیم شد ما ریزهخوار سفره احسان او شدیم ما عـاشقانه دست به دامان او شدیم ریزادهایم و حضرت سلمان او شدیم در این مسیر تا که مسلمان او شدیم در ره نشـسته ما ز گـدایان او شدیم بهـر دفـاع دین ز شـهـیدان او شدیم ما حافظان کوی علمدار و زیـنـبـیم ما شیر روز و اهل مناجات در شبیم هر صبح و شام رو به حرم ایستادهایم بر روی سینه دست ادب تا نهادهایم هـستی خویش در ره جانانه دادهایم گاهی شراب سیب سبـوئیم و بادهایم گاهی ز تاک از غمتان خوشهچین شدیم گاهی نشان عاشقـیت بر جبین شدیم
: امتیاز
|
مدح و منقبت حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام
شامل حالم شد امشب دعوتِ عبدالعظیم یک سلام ِ بیریا بر ساحتِ عبدالعظیم در حریمش مهربانی و کرَم حس میشود از حسن نشأت گرفته رأفتِ عبدالعظیم پهن کرده سفرهاش را در شبستان حرم سائلان را جمع کرده رحمتِ عبدالعظیم پیشوند نام او «شاه» است و از روز ازل هست نام مستعارم «رعیتِ» عبدالعظیم مشکـلاتم حل شد و تا به ابد شرمـندهام از محـبت کـردنِ بیمـنّت عبـدالعـظـیم بازسازی میشود، آباد خواهد شد بقیع میشود آخر اجابت حـاجتِ عبدالعظیم مورد تـأیـیـد مـولانـا امـام ِهـادی است هر که شد بانی برای هـیأتِ عبدالعظیم بر ضریحش مینشانم بوسه و دل میبرم از حسین بن علی از برکت عبدالعظیم «بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا» زائرم کن سیدی یا حضرتِ عـبدالعظیم
: امتیاز
|
مدح و منقبت حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام
ای آفـتاب فـاطـمه، در شهـر ری مقیم ری طور اهل دل، تو در آن موسی کلیم صحنت مطاف جان، حرمت جنّة النّعیم عـبد عـظـیـم خـالـق بـخـشـنـدۀ عـظـیم صَـلّی عَـلی جـَلالِـکَ یا سـَـیّدُ الـکـریم ای مـهـرت آفـتـاب درخـشـان هر دلی فـرزند فـاطـمه، خـلـف مـرتضی علی مـرآت جان به نـور جـمـال تو منجـلی تو کـیـسـتی که گـفـته ولی اللّهت، ولی ای رتـبـهات به نـزد ولـیّ خـدا عـظـیم ای از زمین ری جـلـواتت بر آسـمـان نـام تـو چـون ائـمـّۀ اطـهــار جــاودان آورده سـر فـرود به خـاک تـو آسـمان هر بامداد و شامـگـهـان بر مـشام جان بـوی بـهـشـت آورد از تـربـتـت نـسـیم تو سـیـد الـکـریـم و کـرامـت تـبـار تو دامان سـبـز ری شـده بـاغ و بـهـار تو بـار عـلــوم ریـخـتـه از شـاخـسـار تـو بـاشـد بـهـشـت قـرب الـهـی مـزار تـو با مهـر تو ز آتـش دوزخ مرا چه بـیم! بوی حـسین میدمد از خاک این مزار یا کـربـلا به دامن ری گـشـتـه آشکـار قـبـر تو کـعـبـۀ دل خـوبــانِ روزگــار جـدّ مـطـهّـر تو قـسـیـم بـهـشـت و نار مهـر تو نیز جـنّت و قهـرت بود جحیم صحن مطهّرت به زمین عرش دیگر است همسایۀ تو زادۀ موسی بن جعـفر است جاری ز چشمههای علوم تو کوثر است تا قـبّۀ طلات به ری سایهگـسـتر است بر ری سزد که رشک برد جنّةُ النّعـیم در شهـر ری غـریـبی و با خـلق آشـنا از ما همه تضّرع و عجز، از تو اعتنا زیـبـد امـام عـصرِ تو گـوید تو را ثـنـا بـا جــمــلـۀ مــبـارک «اَنـتَ ولُّـیّـنــا» خـطّ تو خطّ نـور و صراط تو مستقـیم
: امتیاز
|
پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی و جنایات صهیونیسم
تکان دادهست فریاد گلویت، خواب دنیا را به خونت هدیه دادی بر جهانِ مُرده، احیا را چنان قلب زمین را بر تپش انداختی شاید میان آهِ خود داری نفـسهای مسـیحـا را فلسطینم! به خاک افتادی اما شور اعجازت به خود آورده حتی ساحرانِ قوم موسی را و لا تَحزَنْ و لا تَحزَنْ! مترس ای جانِ خونینتن! که بشکافد عصایش بار دیگر موج دریا را زمینِ غزه از خون شهیدان آب مینوشد به یاد آوردهای تاریخِ «صبرا» و «شتیلا» را ولی سوگند بر «تین» و، ولی سوگند بر «زیتون» که میسازند این خونگریهها، لبخندِ فردا را ببار ای آسمان! بر تارهای عنکبوت امشب مهیا کن برای حضرتش صحن مصلّی را کسی میآید و در مسجدت تکبیر میگوید ربیع الآخری میآورد طوفان الاقصی را پریشانحال از این جغـرافیای نامسلمانم کسی تا مسجد الاقصایِ خونین میبَرَد مارا؟!
: امتیاز
|
پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی و جنایات صهیونیسم
خودش را وارث أرض مقدس خوانده، این قابیل جهان وارونه شد، اینبار با سنگ آمده هابیل نِگین، دست شیاطین و سلیمان اشک میریزد و با فرعون، میخندند فرزندان اسرائیل گلستان شد، اگر چه آتش نمرود، اما سوخت گلوی «الخلیل» از داغ فرزندان اسماعیل لب خاخامها، تورات را وارونه میخواند! کشیشان، با دعا، رد میشوند از غیرت انجیل به رسم سامری، این قوم ابتر را ببین، دنیا! در آتشبازی خود، کردهاند از کودکان، تجلیل میان نقشهای، غرقاند در نیل و فرات، اما نمیدانند این خوابِ پریشانیست، بیتأویل بیا ای تکسوار سبز! ای پایان این پائیز! که همراهت بیائیم از فرات، اینبار سوی نیل و «سبحان الذی أسری» بخوان، تا «مسجد الاقصی» بخوان! ای خواندنت، شیرینتر از تنزیل جبرائیل فلسطین، جوجههای کوچکش، حالا ابابیلاند و خـواب آخـر پائـیز میبـیند، سپاه فیل
: امتیاز
|
پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی و جنایات صهیونیسم
ای قـدس تنت زخمی شلاق یهود است عمری ست سراپای تو در آتش و دود است شمـشیر بلا یکسره در حال فرود است از ما به تو پیوسته سلام است درود است صهیون پس از این زار و زبون است فلسطین کابین عروسان تو خـون است فلسطین ای کــودک آوارۀ غــزه کــفـنـت کــو؟ در بـزم عـزاداری گـل سیـنـهزنت کو؟ سرچـشمه آتش شده بستان چـمنت کو؟ آوای خوش قـمـری شیرین دهـنت کو؟ بـتـخـانـه نـمـرود هراسـان خـلیل است پیروزی تو وعدهای از رب جلیل است از سـمـت خــدا خـیـل ابـابـیـل مـیآیــد مـوسـی و عـصـا از طرف نـیل میآید بـر فـرق سـر ابــرهـه سـجـیـل مـیآیـد هـنـگـام ظـفــر بـر گـلـه فـیــل مـیآیـد خـالی شـود از کل جـهـان شـاکـلـۀ دیو تا پـاک شـود از هـمـه جا نـام تـلآویـو طوفـان شده در گـسترۀ مسجد الاقصی این داغ رسـیـدهست به سـرتـا سـر دنیا دارد سـنـد نـصرتـتـان میشـود امـضـا خــورشـیـد پــدیــدار شـده از دل دریــا از هـمـهـمـۀ لـشـکـر کـفــار نـتـرسـیـد بی وقـفـه بجـنـگـید و ز پیکـار نتـرسید با لطف خـداونـد ظـفـر میرسد از راه در بحـبوحـۀ شام سحـر میرسد از راه در ظلمت این شهر قمر میرسد از راه شمشیر عـدالت به کمر میرسد از راه سـیـد عـلـی خـامـنــهای؛ رهـبــر آگــاه فـرمـود کـه نــابـود شــود دشــمــن الله
: امتیاز
|
پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی و جنایات صهیونیسم
این روزها حال جهان در وضع هشدار است برخیز و فریادی بزن! این کمترین کار است در پیچ تاریخی دوران فتنه بسیار است شمشیر بردار ای برادر جنگ دشوار است تـقـدیـر ما خـورده گره با قـلعـۀ خـیـبر باید بـبـندی بر سـرت سـربـنـد یا حیدر مردان میدان را بگو هر روز عاشوراست والتین والزیتون که پیروزی از آن ماست نـور طلوع فجر صادق از افق پیداست بیت المقدس تا همیشه پرچمش بالاست هر روز روز قدس و هر شب وقت بیداریست تا انتفاضه در رگ این سرزمین جاریست خون میچکد از شاخۀ زیتون در این ایام حرفی نمـانـده بین ما و قـوم خـونآشام جز این نصیحت که: بترس از امت اسلام شـوخی نکـن با خـشم اقـیانـوس نـا آرام این موج، شور بادها را با خودش دارد نــابـودی جـلادهـا را بـا خــودش دارد در چشم ما بار امانت بار سنگـینیست کاری که از دستت برآید واجب دینیست شعری که از قدس و غم آن گفت، آئینیست بیت المقدس تا ابد شهری فلسطینیست هـسـتـیم ما از کـودکیها پـای پیـمـانش بـستـیم عـهـدی تازه با خـون شهـیدانش کل فـلسطین بوده عمری در پنـاه قـدس روزی سحر خواهد شد این شام سیاه قدس از کربلا خواهد گذشت ای دوست! راه قدس دارد میآید «حاج قاسم» با «سپاه قدس» راهی که او رفتهست از اول جهت دارد از جـانب فـرمـانـدهـش مأموریت دارد با دست خود حکمی به او دادهست فرمانده او کـه تـمـام آیـههـای فـتـح را خـوانـده تکـفـیریان را از عراق و سوریه رانده هر کس که با او نیست در این جاده، جا مانده یک روز پایـان میدهد راه درازش را میخواند او در مسجدالاقصی نمازش را
: امتیاز
|
پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی و جنایات صهیونیسم
نشـسـتم بر مزار کـودکانم، آه، غـمگینم مگر بر آتش این سینه گردد اشک، تسکینم منم باغ گلی که غنچههایم را لگد کردند درون سینهام دشتی پُر از گلهای خونینم منم آن مادری که پا به پای کودکش زخمیست و هر شب موشکی تبدار میآید به بالینم بگو خمپارهها دست از سرِ گهواره بردارند بگو آژیرها ساکت، که لالاییست تلقینم زمین دور سرم چرخید، وقتی سینهام میسوخت جهان! پا بر دلم نگذار، من میدانی از مینم چه سِیلی راه افتادهست در چشمان بی تابم نمیدانم که با چشمان مات خود چه میبینم خـداونـدا خــداونـدا خــداونـدا خــداونـدا پُر از اشک و مناجاتم، پُر از لبیک و آمینم به صفحه صفحۀ تاریخ عالم نام من پیداست به صفحه صفحۀ تاریک عالم، برگ زرینم چه تقویمیست که رخت عزا را در نیاوردم پُر از لبخند تلخم، خالی از یک اشک شیرینم اگر اسحاق و ابراهیم را، یعقوب و یوسف را درون سینه دارم، لیک اسلام است آئینم منی که روزگاری قبلهگاه مسلمین بودم مبادا دست برادرم، نخواه از پای بنشینم مسلمانان! مسلمانان! مسلمانان! مسلمانان! بپا خـیزید فـرزندان من، یـاران دیـرینم اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار تفسیر من است ای دوست که من دست خدا در آستینم، من فلسطینم
: امتیاز
|
پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی
مرامم غیرت است ای عشق و پیمان با توأم دین است به تکبیری مهیّا میشوم؛ این رسمِ آئین است حسینیوار موسایی به دریا زد که دریابم عبور از کربلا آغاز رفتن تا فلسطین است به قدس آوردهام در شعرها غمهای زیتون را که سوگند خدا هم گاه والزیتون و والتین است نمازم رو به کعبه ست و قیامم مسجد الاقصی قنوتم ربنای یا غیاث المستـغـیثـین است نوار غزه، لبنان، کربلای چار یا والفجر؟ چه فرقی میکند وقتی که مقصد طور سینین است شبیه لحظههای حمله، امیدم به یا زهراست که معبرهای بسیاری هنوز آغشته با مین است
: امتیاز
|
افتتاح کانال سایت آستان وصال در ایتا
با عنایت به درخواست های تعدادی از کاربران عزیز؛ در پاسخ به این اوامر و همچنین جهت تسهیل بهتر برای کاربران؛ کانال سایت در ایتا ایجاد گردید، دوستانی که تمایل دارند عضو کانال باشند در همین جا کلیک نموده و یا از طریق لینک زیر وارد کانال شده و عضو شوند لطفا با نشر و تبلیغ لینک این کانال؛ شما نیز در این خدمت به آستان اهل بیت سهیم باشد
: امتیاز
|
پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی
غیر غیرت، غیر عزت نیست همآغوشمان سربلندی را ببین هر لحظه دوشادوشمان چـشـم وا کـردیم با دنـیـایـی از آزادگی خواند اذانِ استقامت پیر ما در گوشمان از وجود ما چراغ ایستادن روشن است پس نخواهی دید حتی لحظهای خاموشمان موسم آرامش ما جان به جانان دادن است نیست جز خونِ شهادت تا ابد دمنوشمان اسـتـراحـتها بـمـانـد بعـدِ آزادی قـدس کم نخواهد گشت تا آن لحظه جنب و جوشمان
: امتیاز
|
پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی
بخوان از چهرۀ طفلانم اینک مشق غربت را بخوان در گوش خاموشان عالم این مصیبت را فلسطینم، صدای رنج انـسانم، مرا بـشنو که شعر داغ من تا آسمان برده بلاغت را فلسطینم که صبحاصبح با نعش عزیزانم به دوش خستۀ خود میکشانم بار حیرت را کماکان قصۀ من مانده در پستوی خاموشی مبادا از جهان یک شب بگیرد، خواب راحت را بگو شیپورهای شایعه خاموش بنـشـیـنند و بـشـنـو از دل آوار، آواز حـقـیـقـت را مرا با قـامت خـونین یـارانـم، تمـاشا کن بـبـیـنی تا مگر حـیرانی صبح قـیامت را برای کودکان، لالایی از جنس رجز خواندم که در گهواره فهمیدند معنای شهادت را فلسطینم، سلاحی دارم از آه و نمیترسم نثار جان دشمن میکنم طوفان وحشت را فـلـسطـیـنـم، غـم آخـرزمـانـم، قـبـلۀ اول که زیر تیغ میخـوانم نماز استـقـامت را
: امتیاز
|
پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی
یـک اتـفـاق سـاده مــرا بـیقــرار کــرد باید نـشـسـت و یک غزل تازه کار کرد در کوچه میگذشتم و پایم به سنگ خورد سنگی که فکر و ذکر دلم را دچـار کرد از ذهـن من گـذشت که با سنگ میشود آیا چه کـارهـا که در این روزگـار کـرد با سنگ میشود جـلوی سـیـل را گرفت طـغـیـان رودهـای روان را مـهـار کـرد یا سنگ روی سنگ نهاد و اتـاق ساخت بـیسـرپـنـاههـا هــمـه را خـانـهدار کـرد یا میشود که نـام کسی را بر آن نوشت با ذکر چـند فـاتـحه، سـنـگ مـزار کـرد یا مثل کـودکان شد و از روی شیـطـنت زد شیشهای شکست و دوید و فرار کرد با سنگ مفت میشود اصلا به لطف بخت گـنجـشکهای مـفـت زیـادی شکار کرد یا میشود که سنگ کسی را به سینه زد جانب از او گرفت و به او افـتخـار کرد یا سنگ روی یخ شد و القصه خویش را در پیش چشم ناکس و کس شرمسار کرد ناگـاه بیمـقـدـمه آمـد به حـرف، سـنـگ این گونه گفت و سخت مرا بیقرار کرد: تـنـهـا به یک جـوان فـلـسـطـیـنـیام بـده با من ببین که میشود آنگه چه کار کرد!
: امتیاز
|